جشن عبادتت مبارک فرشته من .....
روز ۲۱ اذر۹۷ جشن عبادت کیمیای من ..... ا ی نرگس عاطفه، ای بنفشه مهربانی، ای شبنم پاک سحری، ای گل سرخ و یاسمین، ای سوسن سخندان، ای غنچه مهرپرور، ای شکوفه شیرین بادام، ای روزنه رشد، جشن شکوفه ها بر قامت کوچک و لطیفت مبارک و پررونق باد. ...
تولد بابا امیرو گردش ناژوون ....
تقویم رشد کمند ......
کمندم همه کارهاش با عجله بود از همون نوزادی توی کریر که می ذاشتمش سینه میزد بیاد بیرون و پاهاش را سفت میگرفت که نخوابونمش . بند نافش سر 4 روز افتاد یک ماه و نیمش بود که روی دنده می چرخید دو ماه و نیمه بود که کاملا روی شکم برمیگشت و کمکم داشت تمرین میکرد که سرش را بالا نگه داره اوایل چهار ماهگی توی روروک نشوندیمش با پاهاش میخواست بیاد جلو و کلمه ماما و بابا را می گفت اوایل 5 ماهگی شروع به نشستن کرد و تا اخرش کاملا می نشست در اوایل شش ماهگی تمرین میکرد سینه خیز بره و بعدش هم تمرین میکرد وقتی خوابه بلند بشه بشینه و...
مهر 97
قرض الحسنه ونه دایی سعید شب به یاد ماندنی در هتل کریاس اصفهان رژ زدن ان ساعت 12 شب مهرماه ما مهمان داشتیم از دوستان بابا امیر از شمال اومدن اصفهان و ما هم حسابی با هاشون خوش گذروندیم باغ ناژون و باغ پروانه ها و اکواریم و ناهار بریونی اصفهان .... پل خواجو و میدون ... ...
ماه مهر و کیمیا خاتونم
باز امد بوی ماه مدرسه... بوی بازیهای راه مدرسه... کیمیا خاتونم قد کشید و روزها پی درپی رفتند و بزرگتر شد و الان قدم به کلاس سوم گذاشته. . ذوق بی وصفی برای شروع مدرسه داشت و روز شماری میکرد کمند هم پا به پای کیمیا کیف اماده میکنه بره مدرسه و تمام تجهیزات را هم برمیداره و میگه خانم مللم (معلم) ناراحت میشه اینا را نبرم دخترم، خاتونم، جز دعای خیر و سلامتی و موفقیت چیزی ندارم بدرقه راهت کنم الهی همیشه سلامت، موفق،و مهمتر از همه شاد باشی امسال کلاس سوم تمرینات هاکی را با خانم نژند شروع کرده بود و از تیم اسپادان خارج شد البت...
چهاردهمین سالگرد ازداجمون مبارک
ا مروز چهاردهمین سالروز با هم بودنمان بود ..... ...
نویسنده :
مامان و بابا
11:22