خانه تکانی
خانه تکانی عید خلاصه داشتیم کم کم به عید نزدیک میشدیم و مراسم خانه تکانی و ..... ولی خودتون بهتر میدونید که با یک بچه نمیشه خونه تکونی کرد ولی طبق معمول اون بچه خیلی خوبی بود و توی کریرش می نشست و فقط به ما نگاه میکرد و گاهی اوقات توی همون جا خوابش می برد اگر هم می گذاشتمش روی زمین دوست داشت غلط بزنه و تمام تلاشش را میکرد که به روی شکم برگرده از دستاش کمک میگرفت از پشتی زیر سرش کمک میگرفت یک کم غر میزد که چرا نمی شه ...... اما بالاخره یک روز صبح ۱۳ اسفند وقتی با بابا و مامانم نشسته بودم صبحانه می خوردم و کیمیا هم در حال تلاش کردن بود بالاخره به موققیت رسید و اولین غلط زندگیش را خورد و بسیار هم خوشحال بود ا...
نویسنده :
مامان و بابا
11:55