میدون امام اصفهان
عصر روز 22 فروردین همراه بابا سسن و مامازوهله و خاته مینا رفتیم میدون ، قبل از رفتن من برای کیمیا اونجا را توصیف کردم و گفتم توی میدون اسب کالسکه هم هست ، اونهم تا اسم اسب را شنید دوید سراغ شکلات ها و برای اسبها چندتا از شکلاتها را ریخت توی پلاستیک و گفت ببیریم برای hours ...
موقعی که رسیدیم به اسبها عقب عقب رفت وفقط از دور نگاش کرد ...
ا
ون روز تمو پولهای عیدی کیمیا را براش صنایع دستی خریدم و مینا هم برای یکی از دوستانش به مناسبت ازدواج بشقاب مینا کار خرید و بعداز خوردن بستنی برگشتیم خونه و توی راه برگشت به خونه کیمیا شعر
رسیدیم و رسیدیم کاشکی نمی رسیدیم تو راه بودیم خوش بودیم سوار لاک پشت بودیم
به زبان کیمیا : رسیدیم رسیدیم خوش بودیم خوش بودیم لاپشت بودیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی