بدون عنوان
خلاصه اون شب صبح شد و فردای اون روز نا ارامی دختر شروع شد شیرم خیلی سفت بود نمی تونست درست بخورد خیلی گریه میکرد تا اینکه تصمیم گرفتم با امیر ببرمش دکتر تا چک شه . دکتر دیدیش و گفت زردی داره و ازمایش بده گریه های من از یک طرف ونگرانی امیر از طرف دیگر . ازمایش دادیم و دکترا کفتند باید بستری بشه و من هم برم اموزش شیر دهی . من رفتم اموزش ولی بچه را بستری نکردیم امیر گفت خودم درستش میکنم و به خانه برگشتیم و امیر خودش مهتابی را طوری قرار داد که کیمیا راحت زیرش بخوابه و خودم هم شروع کردم خوراکیهای خنک بخورم مهمانها هم میرفتند و می امدند سرمان شلوغ بود کاش این رسم حذف میشد تا ادم کمی استراحت میکرد و بچه که ۲ ماهش میشد می امدند دیدنش . ا...
نویسنده :
مامان و بابا
7:40