کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 22 روز سن داره

دختر یلدا

بدون عنوان

1390/6/23 7:40
نویسنده : مامان و بابا
259 بازدید
اشتراک گذاری

خلاصه اون شب صبح شد و فردای اون روز نا ارامی دختر شروع شد شیرم خیلی سفت بود نمی تونست درست بخورد خیلی گریه میکرد تا اینکه تصمیم گرفتم با امیر ببرمش دکتر تا چک شه . دکتر دیدیش و گفت زردی داره و ازمایش بده گریه های من از یک طرف ونگرانی امیر از طرف دیگر . ازمایش دادیم و دکترا کفتند باید بستری بشه و من هم برم اموزش شیر دهی . من رفتم اموزش ولی بچه را بستری نکردیم امیر گفت خودم درستش میکنم و به خانه برگشتیم و امیر خودش مهتابی را طوری قرار داد که کیمیا راحت زیرش بخوابه و خودم هم شروع کردم خوراکیهای خنک بخورم  مهمانها هم میرفتند و می امدند سرمان شلوغ بود کاش این رسم حذف میشد تا ادم کمی استراحت میکرد و بچه که ۲ ماهش میشد می امدند دیدنش . این هم عکس کیمیا زیر مهتابی ...........

 

 

 

روز سوم

حالش بهتر شده بود و شیر می خورد  و اطراف را قشنگ نگاه میکرد

روز چهارم

بردیمش بهداشت تا از پاش نمونه گیری بشه برای ازمایش تیروئید . و حالش خیلی بهتر بود و خوشحال بودم که به امیر اعتماد کردم و طبق نظر اون و کارهای  که اون و مادربزرگمان گفت عمل کردم و بچه را به بیمارستان ندادم

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


روز ها از پی هم میگذشت تا رسید به روز هفتم روز افتادن بند ناف کیمیا . اون روز روز تاسوعا بود و ما خونمون نزری داشتیم و همه اونجا بودن که وقتی داشتم کیمیا را تمیزش میکردم یک دفع دیدم بند نافش افتاد و خییییییییییییلی خوشحال شدم چون خیلی توی دست و پا بود

 

روز دهم

 عجب روزی بود برای اولین بار به کمک مامانم بردیمش حمام چقدر ارام و دوست داشتنی بود و خیلی سر می خورد اصلا هیچ اذیتی نکرد عکس هم گرفتم البته بعدا ..........

 

روز سیزدهم

اولین مهمانی کیمیا خانه دایی علی ُ دای امیر اقا همه به خاطر چهارمین سالگرد فوت اقاجون اونجا بودند غیر ازکیمیا شهاب و مهسا هم بودند که شهاب ۷ ماهه مهسا ۴ ماهه بود ان روز کمی باران هم اومده بود بازم اونجا عکس گرفتیم

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

کیمیای من تو هروز زیباتر و بزرگتر می شدی و من هروز برای سلامتی تو دردانه عشقم دعا میکردم و از خدا میخواستم به تو

علاوه بر زیبایی صورت زیبایی سیرت هم بدهد

علاوه بر چشمان زیبا چشمان  پاک و معصوم هم بده

از خدا خواستم تا به تو علم زیاد ، دلی پاک وروشن ، گوشی شنوا ، دست خیر و قلب ی با گذشت ومهربان بدهد

مادرجون تو تمام زندگی و عشق من و بابای هستی اگه یک روزی این مطالب را داشتی میخوندی دلم میخواد بدونی تو امانت خدا دست من وبابا بودی و من و بابا همیشه تلاشمون امانت داری خوب بوده تا بتونیم این امانت الهی را درست و صحیح وارد اجتماع کنیم  به امید اون روزی که خودت بقیه این وب را بنویسی .

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد