سفر به چشمه طامه
روز پنج شنب11 خرداد با خاتون رفتیم خونه چون بابا امیر اومده بود و عصر قرار بود با هم بریم بیرون ، اول قرار گذاشتیم بریم کوه صفه به در خواست کیمیا ولی وقتی رسیدیم کوه صفه برای دیدن خرگوشها متاسفانه هوا تاریک شد و باغ وحش تعطیل بنابر این تصمیم گرفتیم بریم پارک و لی اول رفتیم که یه جای شام بخوریم و من و امیر به یاد دوران عقدمون رفتیم به سمت رستوران تخت جمشید ، اون شب خیابونا خیلی شلوغ بود و اصلا جای پارک پیدا نمیشد و کیمیا که خسته شده بود میگفت همین جا پارک کنید البته اونجای که خانومی می گفت : وسط چهار راه بود ولی بالاخره توی کوچه پس کوچه ها جای پارک پیدا کردیم و پیاده شدیم و کمی پیاده روی کردیم وسط راه رسیدیم به یک کباب فروشی ....کیمیا من را صدا زد و گفت : مامان کباب اون شب خودمهم بدم نمی اومد کباب بخوریم ولی وضعیت گوشت توی هشدار تب کنگو بود و صلاح این بود که بیرون گوشت نخوریم . بالاخره رسیدیم به رستوران و غذا سفارش دادیم و برای کیمیا خانوم غذا کودک سفارش دادیم ولی بلا نخورد و غذای من را خورد و من غذای اون وروجک را خوردیم اون شب یک بادکنک و یک جعبه سک سک هم کنار غذا بهش دادند بعداز اتمام غذا وقتی دید من غذای اون را خوردم گفت : پس شام من کو ؟؟؟؟ و من هم بهش گفتم : شام من کو ؟؟؟ شما شام من را خوردی و من شام شما بعد خندید و راه افتادیم توی مسیر چند تا کفش فروشی بود که رفت داخل یکی از کفش فروش یها و یک جفت کفش آبی زنانه انتخاب کرد و گفت : من این را دوست دارم ؟؟ و بعد سراغ دمپای ها رفت دوباره ابی انتخاب کرد و گفت : این را هم دوست دارم ؟؟؟ما هم فقط به حرف زدن کتابی این وروجک می خندیدم البته منظورم مسخره کردن نیست از ذوق می خندیدم.ساعت 11.30 شب رفتیم سمت پارک و تا ساعت 12.15 توی پارک حسابی با بابا امیر بازی کردی اون شب توی پارک برای اولین بار از یه پسر بچه کتک خوردی ولی زود اروم شدی و باهم آشتی کردید و بازی کردید .
فردای اون روز قرار بود بریم چشمه طامه یکی از شگفتی خلقت توی دل کوه ، شهرستان نطنز هست ولی بابا امیر چون درس داشت با ما نیومد و ما با دایی نادر و بابا سسن و خانواده اش رفتیم خیلی خوش گذشت صبحش ساعت 4.30 خاتون را بیدار کردم ووقتی گفتم می خوایم بریم کوه مثل فنر از جا پرید و با همون چشمهای خواب آلود گفت : مامان لیاس تمیز بپوشم وشونه کو ؟ کلاه کو ؟ کفشام را بیار ؟ و سریع می خواست لباس بپوشه و با لبخند همیشگی آماده شد ، جای همگی خالی این هم چشمه طامه به روایت تصویر ....