کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 25 روز سن داره

دختر یلدا

شیرین زبونیها

1391/3/23 13:48
نویسنده : مامان و بابا
419 بازدید
اشتراک گذاری

ني ني شكلك

 

امروز می خوام کمی از زندگی و شیر ینکاریهای روزمره دخمل بنویسم

کیمیا خانوم یه مدتی عاشق شده توی هر دم و بازدم میگه سجاد   سجاد13300000

و اما سجاد کیه ؟؟؟؟؟

سجاد پسر همسایه مونه که کیمیا تازگیها باهاش دوست شده و 7 سال سن داره

کیمیا باهاش فقط یکبار توپ بازی کرده و ماسه بازی کرده و دیگه هیچ

و عصر ها فقط میره در خونه و بهش نگاه میکنه و  وارد بازیهاش نمیشه چون خودش میگه : سجاد بزرگ و پسربزرگا بازی میکنه

سجاد یه خواهر کوچیک داره به نام ساجده و کیمیا اونا هم دوستش داره ، بعضی وقتها که نمی ره توی کوچه از روی بالکون داد میزنه  سجاد   سجاد   و به من میگه : سجاد امروز قرمز پوشیده  

niniweblog.com 

چند روزی بابا امیر رفته و من دلم حسابی براش تنگ شده بود یه شب بهش گفتم : کیمیا دلم برا بابا تنگ شده

اومدی دستت را گردنم انداختی و با چهر محزون به من گفتی : من بابا امیر

من هم هزار تا بوست کردم   به خاطر در ک و فهمت 05100000

 

حرف زدنت خیلی شیرین شده دوتا کلمه  را جابه جا میگی

1- بغل    بلغ

2- عقب   عبق

 niniweblog.com

عاشق کارتون موش و گربه هستی  و بره ناقلا و پلنگ صورتی و مستند حیات وحش و و برناد

عقیده داره که هرکس برنامه مربوط به خودش را ببینه :

بابا سسن      اخبار

دایی      کشتی کج

 

 

ماما زهره    سریال  الکاپو

 

 

مامانی     اذان گوش بده

و موقع برنامه هر شخص اجازه نمیده شخص دیگه اون برنامه را ببینه و خودش هم برنامه مخصوص خودش را می بینه

niniweblog.com

 عاشق ماهی هستی و موقع ناها ریا شام میری یه پشتی کوچیک میاری که اغلب ناز بالشت خاله مینا  را میاری و زیرت میزاری تا دستت به میز غذا برسه و عاشق زیتونی هستی که به جای هسته اش سیر سفید داشته باشه و شکلکهای جالب آروینتازگیها سالاد شیرازی را هم دوست داری مخصوصا پیازش را . و برای غذا خوردن همه را صدا میزنی و میگی بفرماییدد شام    و به جای ناهار شام می گی و بعداز خوردن غذا کمک میکنی میز را جمع کنی و اگر کسی در این زمینه همکاری نکنه اخطار میدی و یا به قول خودت دعوا میکنی و  بعد هم سریع صندلی میزاری زیر پات و می گی : من ظرف بشورم  من کمک    شما بفرمایید و اجازه نمی دی هیچ کس بیاد سر ظرفشویی و بعد هم من زحمت تعویض لباسهای خیستون را می کشم ولی قاشقا و ظرئف کوچک را می شوری و با دقت هم می شوری . 

 عاشق میوه های تابستونی شکلکهای جالب آروین بالاخص هنونهشکلکهای جالب آروین

چند وقت پیش خاله مینا یه روسری محلی برات از شهرضا خرید و توهم پوشیدی و باهاش رقصیدی

این جا هم یه روز عصر رفتیم باغ بابا سسن و ماما زهره و کیمیا برای چیدن توت رفتند بالای درخت ...

این هم اسباب بازی که دایی بهزاد از المان برات خریده بود والان خیلی دوستش داری و عاشق عروسش هستی ...

این هم نماز خواندن کیمیا که بابا امیر به زحمت این عکسها را گرفتند ...

این هم گردش دونفری روی پل خواجو یک روز جمعه بهاری و افتابی ...

کیمیا به رود خونه میگه :   اب خونه

و این اخرین باری بود که اب رودخونه باز بود و بعد خبر رسید که اب رودخونه دوباره بسته شده و و زاینده رود دوباره مرد .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آترینا
26 خرداد 91 15:49
ای جانم من که کلی حال کردم خیلی نازتر شدی خاله
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد