کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 23 روز سن داره

دختر یلدا

سفر به قهرود

1391/5/22 8:08
نویسنده : مامان و بابا
934 بازدید
اشتراک گذاری

جای همگی خالی روز جمعه با خانواده امیر و خانواده خودم  رفتیم قهرود خیلی باصفابود و خوش گذشت وکیمیا که تا باغ دید و اب و اچوله ( الوچه ) داشت از خوشحالی غش میکرد ، همینکه رسیدیم سریع کفش  را در اورد و جورابهاش هم د راورد و دوید توی ابها کمی ایستاد و گفت : یخ  یخ   یخ  و دوید بیرون .

پاهش کمی خاکی  شد دوباره دوید توی اب و پاهاش را شست و گفت بغلم کن اینجا خاک هست .

خلاصه روز خیلی خوبی  بود و کیمیا تا عصر  بازی کرد و دنبال پروانه ها دوید و الوچه چید و نخورد و شعر الوچه  را خوند

اسمت چیه ؟  تربچه   

خونت کجاست ؟ تو باغچه

چی می خوری ؟ اچوله   اچوله 

ولی دریغ از  یکی از اچوله ها که خورده باشه .

عصر موقع رفتن  > گفت : شب کجا بریم

گفتم : هیچ جا دیگه امروز بیرون بودی حسابی گردش کردی .

گفت : من می رم خونه بابا حسن و رفت توی ماشین  بابا حسن که مبادا ما ببریمش خونه

کمی که ماشین ما جلو افتاد هول کرده بود و گفته بود من میرم خونه بابا امیر صبر کنید و اومد توی ماشین خودمون و با مقاومتهای زیاد غش کرد .

و تا خونه خوابید و به خونه که رسیدیم سرحال بیدار شد و شام خورد و حمام کرد و سی دی دید و خوابید

البته کیمیا و بابا امیر سر تلویزیون با هم جدال دارند ولی دخت رگلم وقتی دید بابا امیر داره برنامه می بینه ازش پرسید ، بابا می بینی ؟

و بابا امیر گفت : بله ده دقیقه دیگه تموم میشه

وکمی صبر کرد و دوباره سوالش را تکرار کرد

 و بابا گفت : باشه  شما ببین من دیگه نمی بینم

 و کیمیا هم طبق هرشب سی دی بیبی انیشتن قسمت اعدا د  را دید و خوابش برد

این هم چند تا عکس ....

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد