کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 25 روز سن داره

دختر یلدا

عروسی

1391/7/4 13:30
نویسنده : مامان و بابا
4,093 بازدید
اشتراک گذاری

 این دفعه نوبت فرشته دختر عمه ام بود و مراسم عروسی ایشون بود و چون عروسی توی خونه برگزار میشد طبق معمول عروسی هفت  روز و هفت شب بود طی هفته گذشته وسایل منزل چیدمان شده بود و روز دوشنبه 21 شهریور مراسم جهاز برون بود و عصر پنج شنبه هم جشن عروسی بود .ان شاله خوشبخت بشند ....

 

 

عکس از روز جهاز برون بوده اون روز صبح کیمیا با من سر کار اومده و تا ساعت ٢.٣٠ سرکا بودیم و حسابی اتیش سوزوند هر جور که فکرش را بکنید بنابراین قضیه ساعت ٣ رسیدیم خونه و خاتون از فرط خستگی تا ساعت ٥.٣٠ خوابید و هرچه صداش زدم بیدار نشد و از  طرفی قرار بود بریم مراسم جهاز برون دختر عمه ام که با این تفاسیر دیر رسیدیم و تقریبا همه رفته بودند و کیمیا هم هنوز کسل بود ولی با این حال یه چند تایی عکس گرفتیم ....

 

این هم گلخونه خونه عروس خانوم

 این عکس شب حنا بندون ، اون شب هم قرار بود بابا امیر بره تهران و چون وسیله زیاد همراهش بود با ماشین رفت عصر تا ساعت 10 اومد خونه عمه ام و بعد رفت وسایلش را جمع کرد و موقع رفتن  به تهران ساعت 1 نیمه شب بعد از مراسم برای خداحافظی دوباره اومد کیمیا هنوز بیدار بود و بازی می کرد اون شب امیر  رفت و ما موندیم خونه عمه ام ....

حنای سب حنابندون

 

 

 

 از بس گرسنه بود تقاضای نون پنیر کرد و نشست خورد .....نوش جونت عمرم

عمه ما هنوز ماهیهای عیدشون  را داشت و کیمیا خانوم اون شب با قاشق ماهیگیری می کردند و اکلی  اشغال توی اب این ماهی ها ریخت ولی ماهیها باهوش بودند و نخوردند و نمردند

به امید خوشبختی همه دختر و پسرها

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد