کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

دختر یلدا

دعایت می کنم

    دعایت می کنم،عاشق شوی روزی بفهمی زندگی بی عشق نازیباست   دعایت می کنم با این نگاه خسته،گاهی مهربان باشی   به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی   بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها   بخوانی نغمه ای با مهر دعایت می کنم، در آسمان سینه ات خورشید مهری رخ بتاباند   دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی   بیاید راه چشمت را سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر   دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی   با دل بکوبی کوبه م...
12 مرداد 1390

یک سلام کوچولو

  سلاااااااااااااام  بعد از این همه تاخیر من اومدم دلم برای همتون تنگ شده بود اما حالا که اومدم عجله دارم برم چون توی شرکت سرم خیلی شلوغه . ویه عالمه حرف ننوشته دارم و یه عالمه عکس و... سعی می کنم توی یک فرصت مناسب همه را انجام بدم بای بای زود برمی گردم     ...
11 مرداد 1390

کیمیا و بی خوابی

29 /٠٤/١٣٩٠:   روز پنج شنبه قرار بود از کرمان یکی از دوستان بابا امیر با خانواد ه اش بیاد خونمون . البته دیر بهمون خبر دادند و بعداز اینکه خبر دار شدیم شروع به آماده کردن خونه برای مهمان ها شدیم خودتون بهتر میدونید که خونه ای که بچه توش باشه هیچوقت مرتب نیست  شاید برای 10 دقیقه همه چیز سر جاش باشه ولی بعداز اون .....خلاصه ساعت 11 شب بو و من و امیر مشغول مرتب کردن خونه و کیمیا خانوم هم هر چند دقیقه یکبار می اومد بهم میگفت : مامان  خواب  ( الهی گلم خوابش می اومد) من هم که وقت نداشتم بهش یک دستکال دادموبراش توضیح دادم که من کار دارم یا خودت برو بخواب یا اینکه کمک من کن تا زودی دوتایی بخوابیم الهی بگردمش ...
1 مرداد 1390

معرفی یک کتاب به بابا ها

کتاب رابطه پدر و دختر          نویسنده : هری اچ . هریسون مترجم : عفت حیدری                         نمونه ای از مطالب : 1-ازهمان بدو تولد وقتی می فهمی که دختر است ، او می تواند به اندازه هر دختری دیگری جذاب و مرموز باشد ، این نکته که شما پدر او هستی ، چیزی را عوض نمی کند . 2-وقتی بچه است  بگذار روی سینه ات بخوابد ، اینجاست که دنیا برایش معنا پیدا می کند. 3-چهره و چشمان و دستان اور ابه خاطر پسپار . او همه چیز را در مورد تو به خاطر می سپارد . ...
1 مرداد 1390

چندتا عکس

این خاتون منه توی لباس بابا امیر     یک سری عروسکهای ریز و کوچولو بابا براش خریده بود که خیلی دوستشون داشت و کوکشون میکرد و بازی میکرد اینها هم چند تا نمونه از پازلها  باز هم هست ......   این هم یکی از کارهای شگفت انگیز دخترم لاک پشت سواری خرگوشی .....   و این هم ماشین  سواری خرگوشی ...... واما اب  بازی .....   ودر آخر اصرار برای سوار شدن روی دوچرخه ......   راستی کیمیا عاشق سی دی های بی بی انیشتن است و هرروز با بابا امیر در دونوبت آموزش زبان داره وطی این چند روز 5 کلمه یادگرفته baby &nb...
28 تير 1390

عید شما مبارک

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه  . . .     .   ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد / بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد   سوگند به هر چهارده آیه نور / سوگند به زخم های سرشار غرور   آخر شب سرد ما سحر می گردد / مهدی به میان شیعه برمی گردد              خاتونم عیدت مبارک     راستش را بخواهی خاتونم شب عید نیمه شعبان برای من خیلی عزیزه می دونی چرا؟ چون سال 88 شب نیمه شعبان بود که با دوضربه کوچولو به پهلوم ابراز و جود کر...
23 تير 1390

یک خبر مهم

22/04/1390 سلام داشتم میمردم دو روز بو داینترنت شرکت قطع بود توی خونه هم وقت نمی کردم سر بزنم یک خبر مهم :      بابا امیر امتحاناتش تموم شد و به آغوش گرم من و کیمیا برگشت وای که چقدر دلم براش تنگ شده بود بابای صبح روز چهاشنبه ساعت ١٠ رسید اصفهان و من مرخصی گرفتم و رفتم دنبالشون نزدیک ساعت ٢ بود که رسیدیم خونه کیمیا از صبح چشم براه بابا بود وقتی صدای زنگ را شنید این دفعه به جای ماما بلند گفت :   ماما   ماما   بابا   بابا  ووقتی باباش را دید با خندای خیلی متین نگاهش کرد و سرش را پایین انداخت و رفت بغلش و بوسیدش و بهش گفت بابا  اف...
23 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد