کیمیای بی دندون
روز چهارشنبه بعداز اینکه دخملی را گذشتم خونه بابا حسن و رفتم خاتون می خواسته کمک مامان زهره داشته میزها را پاک میکرده و گردگیری میکرده و خونه را برای دایی بهزاد آماده میکرده که مهمون دار که میشیم همه جا تمیز باشه که برای یه لحظه دستش را میزاره روی میز و صفحه شیشه ای روی میز بر می گرده و می خوره توی دندونش و .... دندون از جا می پره بیرون و گوشه لبش پاره می شه بیچاره مامان زهره و دایی بهزاد از ترس سسریع بغلش میکنه و مامان زوهره گریه میکرده و دایی بهزاد صورتش را می شسته و همون موقع کیمیا خاتون بابا امیر را می خواسته زنگ میزنند بابا امیر بیاد و بالاخره اروم میشه و خوابش می بره ولی دندون...
نویسنده :
مامان و بابا
8:06