کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
کمندکمند، تا این لحظه: 8 سال و 23 روز سن داره

دختر یلدا

جشن کتاب به روایت تصویر

صبح جمعه قول بهت دادهبودم ببرمت جشن کتاب که توی باغ غدیر برگزار میشد ، صبح که از خواب بیدار شدی با چشمای پف کرد من را بیدار کردی که بریم ، من هم که دلم می خواست بیشتر بخوابم ، گفتم : کجا گفت : بریم پارک کتاب بخریم گفتم : باشه سریع صبحانه بخور و لباس بپوش سریع اماده شدیم و رفتیم سمت باغ غدیر      قبل رفتن به جشن کمی بازی کرد ... این جا هم مسابقه مار و پله بود ...   این جا غرفه بازیهای فکری بود ...  کیمیا خاتون داشتند ،کفشدوزک درست میکردند... موقع خرید کتاب ،هرکتابی نشونش دادم گفت : نه و اخر سر گفت : بغلم کن تا ببینم وقتی بغ...
1 آذر 1391

ماه محرم

امروز به روایتی به سال قمری تولد خاتونم هست کیمیای من 3 محرم 1431 قمری روز یکشنبه به دنیا اومده و سلامتی دخمل گلم  را مدیون حضرت ابوالفضل هستم و همیشه عزیزانم  را بیمه اون حضرت میکنم . ان شاله همه مریضها با دعاهای ما و شفاعت ائمه سلامتشون را دوباره به دست بیارند .   ...
28 آبان 1391

شیرینکاریهاریهای خاتون

   هنوز که هنوز توی گهواره دوران بچگیش می خوابه و خواب  بعداز ظهر بدون این گهواره لذت نداره .....  این نون  را خودش چونه کرده ....  کیانوش سوغات مشهد ....  کاردستی  با کمک مامان چسبوندش  البته با چسب چوب ....  این را هم خودش دوخته ....  چهارشنبه 10 ابان قرار بود بابا امیر بیاد اصفهان ما خونه بابا حسن بودیم و امیر قراربود ساعت 10 شب برسه اصفهان ، ولی ساعت 9.15 زنگ زدم وگفتم : کجایی گفت : از سر کوچه دارم میام خون بابا حسن از قضا کیمیا خانوم که توی اتاق زلزله بر پا کرده و قابلمه می فروخت و خودش را می پخت تا شنید بابا امیر می خواد بیاد از توی قابلمه ...
22 آبان 1391

خلاصه ای از چندروز

        بابا حسن و مامان زهره از تاریخ 21 مهر تا 29 مهر عازم سفر مشهد شدند و مامانی و عمو عباس و زن عمو هم رفتند توی این   مدت کیمیا شنبه و یکشنبه خونه مامان صدیق بود و دوشنبه پیش خاله مینا و سه و چهارشنبه  با من اومد سرکار و اداره کار و.... و خلاصه حسابی شیطنت کرد و این در حالی بود که سرما هم خورده بود . روز چهار شنبه  با من سرکار اومد و علی و اسباب  بازیهاش را هم برداشته بود و توی دفتر کار حسابی  بازی کرد و یه ملحفه برده بودم که اگه خوابش برد بندازم روش ، این را پیچیده بود دور علی و مامان بازی میکرد و اون روز خودش به حال خودش بازی کرد و زیاد توی کارهای من دخالت نمیکرد ساعت ١٢ بود ...
2 آبان 1391

سالروز ازدواج

          مهربانم با وجود تو ، مرا به الماس ستارگان نیازی نیست … این را به آسمان بگو ! تو به قلب من شادی و به جانم روشنایی می بخشی … سالروز یکی شدنمان خجسته باد …       ...
22 مهر 1391

روزت مبارک

کودک من        آرزو دارم رسم تو رسم زندگی باشد                                         فرزندم روزت مبارک                                                          ...
19 مهر 1391

کیمیا بازم اومد سرکار

روز سه شنبه 18 مهر صبح مشغول آماده شدن بودم  که دیدم خاتون بیدار شد و اومد پیشم و گفت : امان بغلم کن بغلش کردم و بوسیدمش و گفتم : چی شده مامان گفت : می ری سرکار گفتم : بله اون روز مامان زهره دست تنها بود و کلی هم کار داشت بنا براین گفتم : می خواهی بیایی سرکار گفت : طوری نیست ً؟؟؟؟ گفتم : نه گفت : ارشدی نیست( یکی از همکارهایم ) گفتم : هست ولی اشکالی نداره دیدم خواب از سر وکلش پرید و برقی توی چشماش نشست و دوید  سرا کمد لباسش تا لباس عوض کنه من هم پتو صبحانه براش برداشتم و وسط را ه هم حلیم شیر براش خریدم و رفتیم سرکار .... توی ماشین خوابش برد و تا ساعت 8.30 خوابید سرما خورده بود و بین...
19 مهر 1391

کیمیا ژیمناستیک میره

روز 4 مهر برای اولین بار اسمش را نوشتم کلاس ژیمناستیک ، اولش سخت رفت توی کلاس ولی وقتی رفتار محبت امیز خانوم مربی را دید خوشش اومد و ایستاد کنا بچه های دیگه ، ولی به من اجازه نداد از کلاس بیرون باشم در ابتدای تمرینها دستهاش توی جیبش بود و فقط راه می رفت       کم کم  دستهاش را در اورد و دوید  و اومد گفت : مامان جورابهام را در بیار نی نی ها جوراب ندارند و بعداز نیم ساعت خانوم مربی از من خواست بیرون باشم و من براش توضیح دادم که نمیشه توی کلاس باشم و قبول کرد و از لای در نگاش میکردم که چگون می خواد خودش را هماهنگ کنه  کوچکترین عضو بود و بقیه از 3.5 سال بالاتر بودند بع...
9 مهر 1391

شیرینکاریهای دخمل

  فرهنگ لغت : گالبمه  : قابلمه                                            خچنگ : خرچنگ موساک  : مسواک                                          کبات :  کتاب   عبق: عقب      ...
9 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر یلدا می باشد