نمی دونم
نمی دونم چرا امروز این همه بازدید کننده داشتم جای خبری ست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! خاتونم دوروزی بود شدید مریض بود و توی خونه بودم و تو با شیرین زبونیهات پرستاری می کردی و اتیش می سوزوندی ؟ دیروز حالم بهتر بود و وبابا امیر هم خونه بود و عصر با هم رفتیم که بابا امیر متون زبانش را بده ترجمه کنند وقتی داشتیم برمی گشتیم از کنار رودخون که رد شدیم گفتی : بابا امیر این جا خو شچل (خوشگل ) است من اینجا را دوست دارم و با این حرف زدنت ما مجبور شدیم کمی کنار رودخونه بمونیم و قدم بزنیم بعداز برگشتن کیمیا خانوم با بابا امیر مسابقه گذاشتند ببینن کدوم زودتر می رسند به ما...
نویسنده :
مامان و بابا
9:10